سرنوشتمان چنین بود مابادنیاامدیم دنیابامانیامد
قانون توتنهایی من است وتنهایی من قانون عشق
ای کاش در این سرزمین خدایا... ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮدی ﺑﺮاﯾﺖ ﭼﯿﺰی ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ همیشه یادمان باش که زندگی پیشکشی است برای شادمانی وخوب زیستن .لبخند زیباترین آرایش هر فرد است ومثبت اندیشی کلید خوشبختی . زنگی کوتاه تر از آن است که خود را بخاطر مسایل بی اررش دچار استرس کنید . از همه لحظه های عمرتان لذت ببرید . کمتر قضاوت کنید وبیشتر بپذیرید ومادامی که به کسی آسیب نمی رسانید همانگونه که دوست دارید زنگی کنی واهمیت ندهید که یگران درباره شما چگونه فکر میکنند وچه میگویند کودکیهایم بزرگ شدند، در میان گرگم به هوا، قایم باشک و لی لی، موشک بازی و قایقهای کاغذی شناور درون یک سطل آب، لباسهای خاکی و چشمغرههای مادر، نخودچی کشمش جیب پدربزرگ، قصههای مادر بزرگ، آش رشته و عدس پلو، بستنی چوبی و آلاسکا، انتظار عبور چرخ و فلکی از کوچه، ....... بزرگیهایم اما گم شدهاند در هیاهوی دود و بوق و ترافیک، تبلت و موبایل و ماهواره، سیاست، دلار و طلا، آیس پک، پیتزا و نوشابه، کار و کار و کار، پول و پول و پول، ...... روحم ترک خورد، کاش هرگز قد نمیکشیدم! خوشبختی بر سه ستون استوار است: فراموش کردن تلخیهای دیروز... غنیمت شمردن شیرینیهای امروز... وامیدواری به فرصتهای فردا... نه بهار با هیچ اردیبهشتی؛ نه تابستان با هیچ شهریوری؛ ونه پاییــــــز با هیچ مهری؛ به اندازه ی زمستان به مذاقمان؛خوش نمی آید چون زمستان اسفندی دارد که تمام بدیهای یک ساله را با اسفـندی دود میکند... فروغی چه زیبا میگفت: اگر یاد کسی هستیم این هنر اوست نه هنر ما...! چقدر زیباست کسی را دوست بداریم... نه برای نیاز... نه از روی اجبار... ونه از روی تنهایی... فقط برای اینکه ارزشش را دارد... گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز انسان های بزرگ دو دل دارند : در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم... کوله بارت بربند قرآن می فرماید: هر کس نور خدا در زندگی اش کم رنگ شود؛ شیطان ایمانش را سرقت می کند[5] و شیطان همراهش می شود. لذا تا هنگامی که نور خدا قوی است، او نمی تواند بیاید. در ماه رمضان نور خدا قوی است. در همه خانه ها قرآن تلاوت می شود و زبان ها مشغول ذکر خداست. طبیعتاً می گویند که دست شیطان بسته است و درهای رحمت باز است باز آمدی به بزم باده نوشان شکیبا که دلارام عاشقان شوی. تسلیت هایم به هیچ دردی نمی خورد وقتی شما را نمی تواند آرام کند . در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم... در "دلم" دلتنگی ام را... در "سکوتم" حرف های نگفته ام را... در "لبخندم" غصه هایم را... دل من... چه خردساااااال است !!! ساده می نگرد ! ساده می خندد ! ساده می پوشد ! دل من... از تبار دیوارهای کاهگلی است!!! ساده می افتد ! ساده می شکند ! ساده می میرد ! ساااااااااااااا ااااااااده مدتیست که انگار حالت را خوب نمی کنم... مدتیست که تو را نمی شناسم و کم رنگ شده ام... مدتهاست می گذرد بی آنکه بشینم رو به رویت؛بگویم و تو بخوانی ام... میدانی مدتیست که یک حرف روی دلم مانده... دلم برای تو، دلم برای خودم، دلم برای آن روزهای پر شور تنگ شده است. دلم برای آهنگت.. که چه دیوانه وار مستم می کند تنگ شده است... می آیم.. می روم .. اما نمی مانم... این را خوب میدانم رویای نیمه تمام من... که من خیلی وقت است بی رنگ شده ام... دیگر مثل قدیم ... روبه رویم نمی نشانمت و نمی خوانم و گوش نمی دهم آهنگ زیبایت را... من بزرگ می شوم و تو بزرگتر... چه قدر خوب که هستی.. چقدر خوب که تو می شنوی و نگه میداری خاطرات مرا... چه قدر خوب که دارمت... چه قدر خوب که اگر من بی حوصله می شوم من بی روح میشوم تو همچنان پا برجایی. تو را به جای تمام آنچه نداشته ام دوستت دارم... همه ی دنیا شبیه تواند وقتی دلم.... به سلامتی اونیکه میبینه عشقش واسه یکی دیگه میخنده اما بغض گلوشو قورت میده و اروم زیرلب میگه:بی معرفت چقدر قشنگ میخنده........ یک شب ِ مهتـاب تمـام ِ اين چـند سـال و اَنــدي عــمرم بـه کــنار.. دسـت بـه “صورتـم” نـزن ! می تـرسم بیـفتـد نقـاب خنـدانـی کـه بـر چهـره دارم ! و بعــد سیـل ِ اشـک هـایـم “تـــــــــــو” را بـا خـود ببــرد و بـاز من بمانم و تنهــــــایی …!!! میدانی.. گاهی سنگ دل ترین ادم دنیا هم که باشی. یک ان .یاد کسی رو قفسه ی سینت سنگینی میکنه ان وقت ب طور کاملا غریزی نفس عمیقی میکشی تا سنگ کوب نکنی یاد آن روزآ که من در انتهای دنیای کوچک تو بودم و تو یادی از من نمی کردی... چه نیازیست که انسان ماشین زمان بسازد ؟ وقتی می شود آهنگی را گوش کنی و به همان لحظه ها دقیقا به همان لحظه ها پرتاب شوی دمپایی های کوچک و قرمزم را بپوشم و بروم توی کوچه تا بچه هایشان با ناز و کرشمه ی شاهزاده گونه ای تن به بازی کردن با من بدهند دلم می سوزد برای خودم که برای اینکه دل دختر همسایه نشکند پایم را از عمد میگذاشتم روی خط کشی های لی لی بازی که او با خوشحالی و غرور بگوید دیدی باختی !! بیا اینور و حالا هنوز هم که هنوز است توی زندگی واقعی که
کم از بازی ندارد خیلی وقت ها از عمد پایم را روی خیلی خط کشی ها میگذارم تا ببازم تا ببازم و با خوشحالی و غرور بگویند:دیدی باخت اما خودم را بازنده نمیدانم زیرا تمام غصهها دقیقا از همان جائی آغاز میشوند که ترازو بر میداری، میافتی به جان دوست داشتنت اندازه میگیری! حساب و کتاب میکنی! مقایسه میکنی! و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آنجا که زیادتر دوستش داشتهای، که زیادتر دل دادهای، که زیادتر گذشتهای، که زیادتر بخشیدهای، به قدر یک ذره، یک نقطه، حتی یک ثانیه درست همان جاست که توقع آغاز میشود، و توقع آغاز تمام رنجهائی است که آن را عشق می نامی متشکرم برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی برای همه وقت هایی که با من شریک شدی برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم" . برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و با من بودی برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی. اگر سفر نكنی، زمانی كه خودباوری را در خودت بكشی، زندگی باید کرد !
زندگی کن به شیوه خودت … این روزا درسرزمینی زندگی میکنم، سلام هــــــــوای بـارانی! فردا شب " شب يلدا"ست پيشاپيش بر شما مبارك باد از خداوند مهربان برايت بهترين ها و برترين ها و ارزشمندترين و پاكترين ها را ارزو ميكنم. ارزو ميكنم كه: "ش" ان شور و هيجان زندگي ات را صد چندان كند انطور كه خود صلاح مي داند!! "ب" ان بركتي باشد هزار هزار... براي زندگي سراسر پاك و زيبايت!! "ي" ان ياد و خاطر خدا باشد كه هميشه بر دلت بتابد !! "ل" ان لالايي باشد براي ارامش خوابت و براي اسايش جانت!! "د" ان درمان باشد براي دردهايي كه فقط خداوند درمانگر ان است!! "ا" ان انجام باشد براي انجام شد همه ارزوها و اميدها و ارمان هاي پاك و مقدس و بي الايش تو!! باز هم" شب يلدا" مبارك دلتنگ که باشی ساده ترین حرف ها اشکت را در میاورد عشق چیست؟! جزانکه زن همدمی باشدبرای مرد ومردتکیه گاهی برای زن؟؟؟؟؟!!!!! یعنی فهم واجرای این نیم خط انقدرسخت است که همه تنهایند.....! تکـﺜﯿﺮ ﺗــــــﻮ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ... ای روزگار دل شکن هردم مرا سنگی مزن من سنگها در لقمه نان دندان به دندان دیده ام
هیچ زنی عاشق نشود...!
حلاوت عشق بر زن
هرگـــــــز با تاوانش برابری نمی کند...
به من بیامو ز که دوست داشتن بازی دل نیست...
بلکه........
" یک حس پاک است"
بیاموزم دل کسی رو به بازی نگیرم
دل شکستن هنر نیست
دل به دست آوردن یه شاهکار است
ﭼﯿﺰی ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ........ !
ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ را ﮐﻪ ﺑﺨﻮاﻧﯽ
ﺑﺮای ﺳـــــــــــﺎل ﻫﺎ از ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﮐﺎﻓﯽ اﺳﺖ
سواری روی دوش پدر،
بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم...
من می گریستم به اینکه حتی او هم
محبت مرا از سادگی ام می پندارد...
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که می خندد و آشکار است ...
در "دلم" دلتنگی ام را...
در "سکوتم" حرف های نگفته ام را...
در "لبخندم" غصه هایم را...
دل من...
چه خردساااااال است !!!
ساده می نگرد !
ساده می خندد !
ساده می پوشد !
دل من...
از تبار دیوارهای کاهگلی است!!!
ساده می افتد !
ساده می شکند !
ساده می میرد !
ساااااااااااااا ااااااااده
شاید این چند سحر فرصت آخر باشد
که به مقصد برسیم
بشناسیم خدا
و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم
می شود آسان رفت
می شود کاری کرد که رضا باشد او
ای سبکبال
در این راه شگرف
در دعای سحرت
در مناجات خدایی شدنت
هرگز از یاد مبر
من جا مانده بسی محتاجم
باز آمدی که دل بری و جان بیاوری و نسیم صبح صفا در گیسوی مهرخان بیفکنی.
چه مهربان یار و چه نیکو انیس و چه زیبا ندیم منی ای اهل غمزه و اغماض، ای ماه بی مثال!
ندیم بدی بودم و ندیده انگاشتی و باز به سراغم آمدی!
دوباره مرا به میهمانی ملکوت می خوانی و شرم، زبان اجابتم بسته است و بغض حسرت از گذشته ی خویش، راه رهایی از نای بی نوایی ام می کاود.
جفا کردم، از تو وفا دیدم.
دیده به رویت بستم و ابواب عفو به رویم گشودی و عاشقانه سفیر رحمت دلدارمان شدی.
اشک انابه و لهیب دل و التهاب نگاهم ببین و ببخشای و سلام صمیم مرا دوباره پذیر و نامه ی ضیافت از من دریغ مدار!
تو رسول نگار و عشوه ی عرش و کرشمه ی احسان حبیب من و بشارت عنایت اویی.
ای ماه دلارای صائمان، رمضان!
به سراچه ی قلب غریبم خوش آمدی!
مهجوری من از راه فائزین قدر، حرمان هماره من است و دلجویی تو می جویم.
سحرت را دوست می دارم و هلالت بسان ابروی یار است و شبانگاهت عطر نیایش مولادارد.
عطش تو عاشورایی است و صیام، میثاق ما با قیام یاران نینواست.
غروب تو، طلوع فرحت ایمانیان است و خرسندی دوست؛ و طلوعت غروب رذیلت و ریمنی در آفاق انفاس روزه دار.
رمضان، ای موسم غفران و غوغای عفو!
تو ضیافت جمع علی جویان و محفل انس عاشقان مولایی!
عطشناکی ما در رؤیت هلال تو، عطش دیدار امیر عدل و عاطفه، علی (ع) است.
نکهت ولایت از لحظه های آسمانی تو می خیزد و جان را به جنان والیان می خوانی.
عجبا از این ضیافت عظما و محفل زیبا و نشور بی همتا!
اینک آیا بانگ چاووش رحمت را می شنوی؟
مباد از کاروان نیایشگران و نمازگزاران و سخا صفتان جدا افتی و ندیم حرمان و حسرت شوی.
در ماه مهرورزان و در ساحل زیبای ایمانیان، آماده ی آن شو که تن به دریای ناپیدا کرانه ی قدر بسپاری و همپای طاهران در وادی فطر پا گذاری و آنگاه به مدینة الایثار عاشورا رسی.
پروردگارا!
صیام و افطار و سحر و نیایش و نماز و قنوت و سجود و رکوع مان، بهانه ی تماشای یک نگاه ناز توست؛ دریغ مان مدار. تشنه ی آب و گرسنه ی طعام نیستیم.
ما تشنه دیدار توییم ای نور زمین و سماوات!
سیه روییم و در سپیدی بحر عنایت خویش، غسیل مان کن و با دلی پاکیزه بر خوان ضیافت رمضان، اذن جلوس مان ده.
شکرا که انتظاری تلخ به سرآمد و وصل شیرین یار، حاصل شد.
اینک سپیده، غالیه دان عطر نیایش می شود.
عطش رمضان، تذکار عطش عاشوراست.
لب های خشک روزه داران، حسین (ع) را زمزمه می کنند.
تلظی کام تشنگان، شوق وصال دریای ایثار اباالفضل (ع) در ساحل ارادت است.
رمضان، مقدمه ی محرم است.
قدر، دروازه ی شهر نینواست.
صیام، طلیعه ی قیام است و صائمین، طلایه داران سپاه قائم آل یاسین (عج).
در بهار وصل سالکانیم و توفیق حضوری دوباره در حلقه ی صالحان و دلدادگان دلارام یافته ایم و این شایان شکر در آستان خالق است.
دل هایمان را فرش راه یار می کنیم و با سوز عاشقانه و ترنم واژه های زلال وحی، قدوم بهار یاران و فصل وصل بهاری دلان را خوشامد می گوییم.
در ماه قربت و غفران، حجاب های ظلمت و نور، زدوده شده، جمال بی مثال نگار در رواق دیدگان دلدادگان، هویدا خواهد شد. بیایید حضورمان در میهمانی خدا را باور کنیم، غبار خود از خود بروبیم و در جریده ی رمضان ثبت نام کنیم.
یاران رمضان و یاوران عاشورا!
گوارایتان باد خوشگواری ضیافت نور.
ای میهمانان ملکوت! التماس دعا.
بهانه ات را می گیرد...
مـن فـــقط ،
بـه انـــدازه ي همــان صَــدُم هـاي ِ ثـانيه اي که ،
در هــواي ِ عطـرِ ِ آغــوشت نفـس کـشيـدم ،
زندگي کردم !
ای کاش آن روزهآ به ابدیت می پیوست ...
ابدیتی بی منتها....
اما من هنوز به یاد آن روز ها ره می سپارم...
شاید، شاید روزی به ته دنیا بروم!
آری تا ته دنیآ تآ مرز ابدیت.............
مدت هاست به جای اینکه در گرمای سرظهر تابستان
می نشینم پای کامپیوتر و کتاب ها وآهنگ ها و شعرهایم
چقدر از خودم خجالت می کشیدم
وقتی از فرط تنهایی مجبور بودم سر ظهر خواب همسایه ها را بهم بزنم
اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نكنی.
به آرامی آغاز به مردن میكنی
وقتی نگذاری دیگران به تو كمك كنند.
به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر همیشه از یك راه تكراری بروی،
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.
تو به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سركش،
و از چیزهایی كه چشمانت را به درخشش وامیدارند،
و ضربان قلبت را تندتر میكنند،
دوری كنی.
تو به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر هنگامی كه با شغلت یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نكنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی،
كه حداقل یك بار در تمام زندگیت ورای مصلحتاندیشی بروی.
امروز زندگی را آغاز كن!
امروز مخاطره كن!
امروز كاری كن!
نگذار كه به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نكن
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه با سوسوی امیدی کمرنگ
زندگی باید کرد !
گاه با غزلی از احساس
گاه با خوشه ای از عطر گل یاس
زندگی باید کرد !
گاه با ناب ترین شعر زمان
گاه با ساده ترین قصه یک انسان
زندگی باید کرد !
گاه با سایه ابری سرگردان
گاه با هاله ای از سوز پنهان
گاه باید روئید
از پس آن باران
گاه باید خندید
بر غمی بی پایان
لحظه هایت بی غم ............
روزگارت آرام
با قوانین خودت … !!!
مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند …
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی …
چه خوب … چه بد …
موضوع صحبتشان خواهی شد …!
پس زندگی کن به شیوه خودت …
چه خوب … چه بد …
که دویدن سهم کسانیست که نمیرسند،
و رسیدن سهم کسانیست که نمی دوند..!
.
از آدما دلگـــیر نشو ... تهمت زدن طبیعت آدمهاست ...
وقتی به هوای بارانی میگویند ... خــــــراب ...!
یاد تو جای خود دارد
ﯾﻌﻨــــــﯽ ..
ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ
ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .....
Power By:
LoxBlog.Com |